·        ارتباط روابط عمومي، مهارت ها و سطوح مديريت :

روابط عمومي = مهارت انساني بالاتر + مهارت هاي ادراكي = پل

·        برنامه ريزي در روابط عمومي را نام برده و شرح دهيد.

1-   برنامه ريزي تاكتيكي (عملياتي) :

           اين برنامه ريزي عمدتاً در سطح مياني و پايين سازمان تدوين و اجرا مي شود. هدف مشخص و محدودي را مد نظر قرار مي دهد. عمدتاً منافع فعلي و كوتاه مدت سازمان را در نظر دارد. غالباً از روش هاي تجربه شده استفاده مي كند. اهداف مشخص با افزايش كارايي و حداكثر بازدهي در آن مد نظر است. احتمال ريسك و خطر آن كمتر از برنامه ريزي جامع است.

2-   برنامه ريزي استراتژيك (جامع) :

         برنامه ريزي دراز مدت يا جامع يا استراتژيك برپايه جهان بيني ها و ارزشهاي حاكم جامعه استوار است. اهداف دراز مدت و جهت گيري اساسي حركت سازمان را نشان مي دهد. خطوط كلي ترسيم شده شرايط مناسبي براي تصميم گيري مديران است. در قالب برنامه ريزي جامع، برنامه هاي عملياتي تدوين مي شود.

در اين رابطه روابط عمومي ها در قالب برنامه هاي عملياتي يا تاكتيكي، برنامه هاي استراتژيك يا جامع و يا دراز مدت را براي تحقق اهداف سازمان طراحي، تدوين، اجرا و ارزيابي مي كنند و مديران عالي سازمان را در اين زمينه ياري مي رسانند.

·        تفاوت برنامه ريزي تاكتيكي و برنامه ريزي استراتژيك را بنويسيد.

1-   برنامه ريزي تاكتيكي به طور كلي در سطح مياني و پايه ي سازمان انجام مي گيرد در حالي كه برنامه ريزي استراتژيك در سطوح عالي سازمان شكل مي گيرد.

2-   در برنامه ريزي تاكتيكي بيشتر بر منافع فعلي سازمان تاكيد مي شود در حالي كه در برنامه ريزي استراتژيك به منافع آينده توجه مي شود. به بيان ديگر ديد برنامه ريزي تاكتيكي كوتاه مدت و ديد برنامه ريزي استراتژيك بلند مدت است.

3-   در برنامه ريزي تاكتيكي بيشتر روش هاي كار تجربه شده و متكي بر دستاورد هاي گذشته مورد استفاده قرار مي گيرد در حالي كه در برنامه ريزي جامع ريزي جامع روش نو و تجربه نشده آزمايش مي شود.

·        رفتار سازماني چيست؟

انگیزه و تحرک در فعالیت های اعضای یک سازمان، روابط داخلی آنها با یکدیگر، برداشت ها و عکس العمل های آنها در قبال مسائل مختلف، رفتار سازمانی نامیده می شود. (رفتار سازمانی ابتدا مورد توجه مکتب نئوکلاسیک قرار گرفت و موجب کشف گروههای غیر رسمی شد).

·        جهت اطلاع

1-   مدیریت کلاسیک همان مدیریت خشک و ضابطه مند، قانونی و در قالب مشخص و سخت است... مدیریت نئوکلاسیک این است که افراد علاوه بر اینکه وظایف سازمانی خود را در قالب قانون و مقررات انجام می دهند، ارتباط و هماهنگی و انعطاف پذیری نسبت به همدیگر داشته و در کارها تعاون و همکاری دارند و در حالی که کارها را پیش می برند نسبت به هم سخت نمی گیرند.....

2-   گروههای رسمی کارکنان رسمی یک سازمان هستند و گروههای غیر رسمی کارکنان همان سازمان است که بطور غیر رسمی در سازمان عمل می نمایند. این گروهها ممکن است با هم دست به یکی نمایند و مدیر سازمان را هم برکنار کنند... ممکن است آبدارچی اداره ای ارتباطش با مدیر بیشتر و تاثیر گذارتر از کارشناسان آن اداره باشد و این گروه های غیر رسمی هستند که در نهایت رشوه و کارهای غیر قانونی در ادارات شکل گیرد.

·        عوامل موثر در رفتار سازمانی را نام برده و نقش مدیران روابط عمومی را در آن توضیح دهید.

1-   ادراکات : درک حسی ساده که امکان اشتباه را هم دارد و البته ادراکات متفاوت می باشد.

2-   رشد شخصیت : یعنی آن قسمت که طوری افراد را در سازمان پرورش دهیم که رفتار سازمانی را فرا گیرند.

3-   انگیزش : یعنی ایجاد انگیزه در کارکنان برای ترغیب به انجام کار به بهترین نحو.

مدیران روابط عمومی باید تلاش کنند از طریق :

1-   شناخت گذشته افراد.

2-   پیش بینی رفتار افراد در آینده.

3-   چگونگی کنترل رفتار افراد.

                نسبت به تغییر رفتار کارکنان سازمان اقدام نماید.

·        ارتقای انگیزش افراد را در سازمان بر اساس نظریه آر گریس درباره رشد یافتگی را توضیح دهید.

سوال گریس این است که چرا در سازمانها این قدر کم کاری، تخریب، وسایل و محیط متشنج مشاهده می شود؟ وی در تحقیقات خود به این نتیجه رسید انسان برای درک رفتار سازمانی باید مراحلی را پشت سر بگذارد تا از وابستگی به استقلال برسد. به نظر وی ابتدا انسان متکی به دیگران است و به تدریج اتکا به دیگران کاهش می یابد و سپی فعال می شود و مراحل دیگر را طی می کند تا به استقلال نسبی می رسد. این مراحل رشد یافتگی است.

گریس معتقد است تقسیم کار و توجه به رشد شخصیت افراد در سازمان عامل مهمی در بروز رفتار سازمانی است و افراد باید برای رسیدن به رفتار سازمانی حداقلی از استقلال نسبی را برخوردار باشند.

·        سبک های رهبری (مدیریت) بر اساس وظیفه گرایی و رابطه گرایی را نام برده و توضیح دهید.

سبک های مدیریتی از نظر وظیفه گرایی (مدیریت علمی تیلور) و رابطه گرایی (مدیریت روابط انسانی التون مایو) عبارتند از :

1-   مدیریت اقتدار گرایی (دستوری) و مدیریت بروکراتیک : وظیفه گرا، افراد تحت کنترل یک مدیر، روابط عمومی، مدیریت دستورالعملی و بر اساس مقررات، انعطاف ناپذیر، کارکنان دارای توان و آموزش کم.

2-   مدیریت دیپلماتیک : رابطه گرایی و وظیفه گرایی، کارکنان دارای توان و آموزش پایین تر از متوسط، متقاعد کنندگی و آگاهی کارکنان به وظایف خود و اهداف سازمان.

3-   مدیریت مشارکتی (دمکراتیک و مشاوره ای) : رابطه گرایی بیشتر، توجه به رای اکثریت، پذیرش مشاوره در قالب جلسات و گفتگو و تبادل نظر با کارکنان، توجه به پیشنهادها برای تحقق اهداف سازمان، کارکنان دارای توان و آموزش بالاتر از متوسط.

4-   مدیریت تفویضی ( رها کرده/ لجام گسیخته) : تمایل کمتر به رابطه گرایی و وظیفه گرایی، بر اساس تفویض اختیار بیشتر به کارکنان، تعیین اهداف و برنامه زمان بندی اولیه و سپردن اختیارات به کارکنان و کنترل غیر مستقیم، استقلال طلبی کارکنان، کارکنان فرهیخته و دارای توان و آموزش بالا.

·        رابطه روابط عمومی و سبک های مدیریت را توضیح دهید.

با توجه به نقش روابط عمومی به عنوان پل میانجی مدیریت و مخاطبان اعم از درون سازمانی و برون سازمانی، مدیران روابط عمومی با توجه به توان و آموزش کارکنان سازمان از سبک های مدیریت رابطه گرا (روابط انسانی) بیشتر بهره می برند تا وظیفه گرا. بنابراین سبک مدیریتی غالب روابط عمومی ها، سوق دادن سازمان به سمت مدیریت مشارکتی است.

·        یک مدیر روابط عمومی چگونه از نظریه سلسله مراتب نیازهای مزلو در ارتباط با نیاز های کارکنان در یک سازمان بهره می برد؟

مزلو معتقد است هرچه نیازهای اولیه مانند فیزیولوژیکی بهتر تامین شود و این سلسله تامین نیازها به ترتیب پیش رود، به مرحله بالاتر خواهیم رسید.

در کشورهای پیشرفته خودیابی در پایین ترین مرحله و نیاز فیزیولوژیکی در بالا ترین مرحله و در کشورهای جهان سوم بر عکس است.

مدیر روابط عمومی باید بداند مخاطب وی در این سلسله مراتب نیازهای مزلو در کجا قرار دارد و با آگاهی از این موضوع، نسبت به ارتقای انگیزش وی در سازمان تلاش کند. برای کسی که دارای نیاز فیزیولوژیک است پاداش و برای کسی که نیازمند احترام است، مراسم ویژه او را برنامه ریزی و اجرا کند.

نکته دیگر اینکه بین هدف و انگیزه رابطه برقرار است و هرچه انگیزه شدید تر باشد اهداف بزرگتر مد نظر است. اگر هدف جاذبه بیشتری داشته باشد انگیزه شدید تر می شود.